ابوالحسن بِقاعی؛ مخالف سرسخت صوفیان
به گزارش خبرنگار حوزه آیین و اندیشه گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ، روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب«تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
ابوالحسن ابراهیم بن عمر بِقاعی (809-885 ق)، ملقب به «برهانالدین» ، مفسر، مورخ و محدث شافعی است.
وی در روستایی از نواحی بِقاع، در لبنان کنونی متولد شد و در دوازده سالگی، در پی جنگ قبیلهای در آن منطقه، همراه خانواده خود به دمشق رفت و در آنجا به حفظ قرآن و آموختن مقدمات علوم مشغول شد.
بقاعی در دمشق از استادانی چون علی بن شمس جزری، تاجالدین بن بهادر غَرابیلی و ابن قاضی شُهبه بهره برد و سپس برای تکمیل تحصیلات خود به بیتالمقدس رفت و از افرادی چون تقیالدین حصنی، تاجالدین و عمادالدین ابن شرف حدیث و قرائت فرا گرفت. سپس به قاهره رفت و در آنجا از شرفالدین سبکی، علاءالدین قلقشندی، شمسالدین قایانی، ابن حجر عسقلانی و ابوالفضل مغربی علم آموخت.
بقاعی، پس از پایان تحصیلات، در مصر اقامت گزید و به تألیف و سخنرانی پرداخت. وی در نوشتههایش به عرف حاکم بر جو علمی زمانه خویش پایبند نبود و در سخنرانیهای خود با صوفیان و صوفیمشربان مخالفت میکرد و مطالبی نیز بر ضد ابن فارض و ابن عربی نوشت و حتی در یکی از سخنرانیهایش بین طرفداران ابن فارض و بقاعی درگیری شد ولی وی بهرغم شکایت برخی از علمای مصر به مقامات حکومتی، در روش خود تجدیدنظر نکرد و در نتیجه قاضی مالکی مصر، حکم به کفر او داد و ریختن خونش را جایز شمرد ولی سرانجام به وساطت برخی از فقها، از جمله قاضی زینالدین ابوبکر بن مُزهِر انصاری، از مرگ رهایی یافت.
پس از آن بقاعی مصر را ترک کرد و رهسپار دمشق شد و مجدداً مخالفت خود را با صوفیان اعلام داشت و در رد سماع صوفیان کتاب انارة الفکر بما هو الحق فی کیفیة الذکر را نوشت.
از بقاعی آثار بسیاری بر جای مانده است که از آن جمله عبارتاند از:
1. تفسیری از قرآن، به نام نظمالدّرر فی تناسب الآیات و السّور، این کتاب مهمترین اثر بقاعی است که در آن مناسبات ترتیب آیهها و سورهها با یکدیگر و بسیاری از اسرار و رموز قرآن جمعآوری شده است. از دیدگاه او فهم مناسب و رابطه آیات مقدمهای است برای کشف اعجاز قرآن و نتیجه آن رسوخ ایمان در قلب است.
2. تحذیر العباد (من اهل العناد) ببدعة الاتحاد، در رد فصوص الحکم ابن عربی و دیگر معتقدان وحدت وجود.
3. تهدیم الاوکان من لیس فی الامکان ابدَعُ ممّاکان، بقاعی در این کتاب بر غزالی و دیگر معتقدان به وحدت وجود اشکال گرفته است.
4. جواهر البحار فی نظم سیرة النبی المختار، منظومهای در سیره پیامبر اکرم (ص).
5. اِظهار العصر لِاَسرار اهل العصر، در تاریخ و وفیات، که ذیلی بر کتاب اِنباء العُمر استادش، ابن حجر است.
6. عنوان الزمان فی تراجم الشیوخ و القرآن، که در شرححال مشایخ و همشاگردان خود نوشته است.
7. الباحة فی العلم الحساب و المساحة، درر حساب و ریاضیات.
8. اِشعار الواعی باَشعار البقاعی، دیوان اشعار.
9. لعب العرب بالمیَسر فی الجاهلیة الاولی، درباره رجال و تاریخ و اخبار.
10. اخبار الجلاد فی فتح البلاد، درباره تاریخ و اخبار.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/